«آقای رئیسجمهور» یکی از صریحترین و یترین آثار تاریخ سینمای ایران است که به شخصیت یک رئیسجمهور میپردازد؛ فیلم روایتگر داستان فردی است که با داشتن یک پیشینه مطبوعاتی و فرهنگی و با سردادن شعارهای انقلابی در اندیشه تصاحب کرسی ریاست جمهوری است، اما در پشت پرده او به هیچیک از شعارهای خود معتقد نیست و حاضر است برای رئیسجمهور شدن دست به هر کاری بزند. در این راه حتی عدهای از دلسوزان انقلاب و رزمندگان سابق هم فریب او را خورده و برای موفقیت او در انتخابات قلمفرساییها میکنند، اما کمی بعد که متوجه دروغ بودن شعارهای او میشوند، در برابرش میایستند.
ابوالقاسم طالبی بارها با ساخت فیلمهای ی توانسته فریاد منادیان آزادی بیان را درآورد، فریادی که یک روز بازیگران قلادههای طلا را تحریم میکند، یک روز در یتیم خانه ایران اجازه بازی به بسیاری از بازیگران مدنظر کارگردان را نمیدهند و یک روز هم آقای رییس جمهور را 20 سال توقیف می کند!
طالبی قصدش از ساخت آقای رییس جمهور را انتقاد به فضای اسفبار فرهنگی دوره اصلاحات عنوان می کند:
«امام وقتی آقای منتظری را برکنار کردند گفتند که شما بعد از من انقلاب را به دست لیبرالها میسپارید. لیبرالیسم دو روی سکه دارد یکی قمارخانه بازها و دیگری هم داعش و منافقین و طالبان و من به این تفکر اشاره داشتم. تفکر خشنی که میکشند و نابود میکنند و دیگری به اسم آزادی افراد را زندانی میکنند که نمونه آن را در فرانسه میبینیم. من این فیلم را علیه لیبرالیسم ساختم حالا میخواهد به یک رئیسجمهور بخورد و به یکی نخورد؛ من تفکر اصلاحطلبان را نقد کردم و دربارهاش حرف زدم. این تفکر که قتلهای زنجیرهای را درست کرد و منافقین مراکز مهم نظام را با خمپاره میزدند وجود داشت. در این دوره این تفکرات وجود داشت که به راحتی لاجوردی و صیاد شیرازی را به راحتی ترور کردند. این دغدغه از دوره اصلاحات در من شکل گرفت البته از دوره دوم (زمان آقای هاشمی) ذهن من مشغول آن شده بود ولی فکر میکردم چون انقلاب تضعیف میشود نباید این حرفها را بزنیم اما در اصلاحات افکار هاشمی از پستو درآمد و اجرایی شد. این تفکر با آقای هاشمی ضدیت نداشت بلکه آن مخالفتها یک فریب بود. میگفتند ما چپ خط امام هستیم اما خود امام را هجمه میکردند. خیلی از این افراد سمتهای مهم را در آن دوره اشغال کردند. آنها تفکر امام را زیرسوال میبردند و یک نوع بتپرستی فردی راه افتاد. یکی ازآنها گفت امام را باید به موزه بسپاریم ولی اگر پسوند آقا را برای رئیسجمهور نمیگفتیم غوغا میکردند.
خاتمی از دورانی که متصدی وزرات فرهنگ دولت هاشمی رفسنجانی بود تغییر ریل فرهنگی کشور را آغاز کرده بود که این ریلگذاری جدید از نظر ایدئولوژیک، شباهت و تطابق بسیار زیادی با «لیبرالیسم فرهنگی» داشت. این رویکرد سبب شد پس از مدّتی، بین این تها و نیروهای انقلابی و ارزشی، فاصله و تنش بوجود بیاید. مرتضی آوینی به عنوان یک متفکّر عمیق فرهنگی - هنری، با شیبی ملایم به نقد ت فرهنگی خاتمی پرداخت و هرچه که زمان میگذشت، با صراحت و تندی بیشتری سخن میگفت.شهید آوینی در یکی از نقدهایش خطاب به مقالهای را با عنوان «تجدّد یا تحجر؟» به منظور تحلیل انتقادی دیدگاههای لیبرالیستی خاتمی مینگارد. آوینی در این مقاله ضمن اینکه اعتراض میکند که چرا استراتژی فرهنگی وزارت ارشاد بر تقویت تلاشهای همسو و هماهنگ، مبتنی نیست، تصریح میکند که اتمسفر فرهنگی در عرف خاص، بسیار مسموم و ناامن است:
«شکی نیست که استراتژی فرهنگی یک نظام نمیتواند بر منع قرار گیرد، [.] اما مسلّماً جای این سؤال وجود دارد که آیا استراتژی فرهنگی نظام نمیتواند بر تقویت تلاشهایی ارتکاز یابد که در تفکّر و غایات، با او همسو و هماهنگ هستند؟ .مگر کسی از وزارت ارشاد خواسته است که استراتژی فرهنگی خود را بر منع قرار دهد؟ دوستان ما باید به یاد داشته باشند که اکنون حجاب سکوت و صبر هنگامی شکسته شده که آتمسفر فرهنگی در عرف خاص آنچنان مسموم و ناامن است که هیچ مؤمنی احساس امنیت نمیکند. من با صراحت به مسئولان فرهنگی و هنری کشور اعلام میدارم که این دغدغه که فرزندان ما امروز و فردا در فضای کدام فرهنگ رشد خواهند یافت ما را به سختی به وحشت میاندازد. [.] آیا واقعاً دوستان ما در وزارت ارشاد، آتمسفر فرهنگی جامعه را در کنترل دارند؟ آیا لازمة این مصونیّت اجتماعی [در افراد مدافع نظام] آن نیست که در کنار مواجهة جامعه با آرای مخالفین، تلاشهای دوستانة مؤیّد انقلاب و دینداری نیز تقویت شود؟ آیا لازمة مصونیّت یافتن مدافعان انقلاب در مواجهه با آرای مخالفین آن است که ما آتمسفر فرهنگی جامعه را آنگونه بسازیم که نسلهای جدید، فرصت هدایت را از دست بدهند؟ [.] اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میخواهد که حصارهای جهل و خرافه و تحجّر را بشکند و جامعه را از تفریط باز دارد، باید با تجدّدِ افراطی نیز مبارزه کند تا مردم را از چالهای به چاه نیفکند.»
این نگاه لیبرال و اباحیگرانه خاتمی به فرهنگ که از آن زمان خاری در چشم دوستداران انقلاب بوده امروزه به شکلی بسیار فجیع تر نمایان شده است، در دولتی که فیلمی با مضمون انتقادی توقیف شد اما با بسیاری از آثاری که علنا ضد اسلام و انقلاب حرف میزدند نه تنها هیچ گونه برخوردی نشد بلکه با حمایت های آشکار و نهان دولت نیز همراه بود.
امروزه مشاهده میکنیم که بخش عمده ای از معضلات فرهنگی ما ناشی از همان نگاه لیبرالیستی شیخ اصلاحات به فرهنگ بوده است. نگاهی که آوینیِ موذن را خاموش می کند ولی به سروش و دار و دسته اش اجازه پروار شدن می دهد!
درباره این سایت